تاریخ : 18 سپتامبر 2016 - 18:55 - شناسه خبر : 16966 یادداشت

بهمن! ما سوگوار خودمان هستیم

احسان محمدی

جان باختن بهمن گلبار نژاد یک فقدان ساده نیست. او بخشی از ایمان ما به زندگی بود که علیرغم نقص جسمانی ناشی از جنگ تحمیلی هنوز پر از شوق رکاب می زد، به پیش می رفت و زندگی را دوست داشت.

می گویند مسابقات پارالمپیک ویژه معلولین و کم توان های جسمی است. آنها که بخشی از سلامتی شان را در نتیجه یک تصادف، یک اتفاق، یک جنگ یا حتی یک اختلال ژنتیکی از دست داده یا با همین کاستی به دنیا آمده اند. اما بخش بزرگی از بیننده های این مسابقات را ما تشکیل می دهیم که از سلامت جسمی برخورداریم. انگار آنها پیش چشم ما رقابت می کنند تا توان، استعداد و البته اشتیاق شان به زندگی را یادمان بیاورند. تا زنده بودن را یادمان بدهند.

به ما که گاهی ماشین هایمان را درست در محل ویژه پارک خودروهای آنها پارک می کنیم. به شهرداران ما که حتی در پایتخت مان برای تردد ساده آنها در شهر فکر نکرده اند و انگار نادیده شان گرفته ایم، به مدیران ما که در آزمون های استخدامی قید می کنند «برخورداری از سلامت جسمی»، به کارگردان های ما که هیچ‌وقت برای آنها در فیلم‌هایشان نقش دندان گیری تعریف نمی‌کنند، به مسئولینی که وقتی آنها گله می کنند که امکانات ندارند زیرجُلکی می گویند؛ ای بابا ما برای سالم هاش بودجه نداریم اونوقت اینا…

پارالمپیک یک رقابت ورزشی نیست. نمایش باشکوه انسانیت است. شناگر چینی وقتی در خط استارت قرار می گیرد یا می خواهد از استخر بیرون بیاید چون هر دو دست را ندارد و نمی تواند لبه استخر را بگیرد و خودش را بالا بیاورد، مربی اش برایش یک طناب مخصوص به آب می اندازد که به دندان بگیرد و بیرون بیاید، همین اراده و جسارت که آدم بدون دست به داخل استخر آب بپرد خودش مدال طلا ندارد؟ اصلاً چطور می شود بین دوچرخه سوارهایی که عموماً یک پا و یک دست ندارند برنده و بازنده مشخص کرد؟

بهمن! ما سوگوار خودمان هستیم

چند روز پیش کلیپی از اهدای مدال به یک تیرانداز پارالمپیکی در فضای مجازی پخش شد که تن آدم را می لرزاند. تیرانداز چون از نعمت دست محروم بود با پا کمان را می گرفت و رتبه نخست را به دست آورد. مردی که مدال طلا را روی سکو به گردنش انداخت، ناخودآگاه دستش را دراز کرد که با او دست بدهد! انگار یک لحظه مغزش نتوانست تحلیل کند. مگر می شود دست نداشت و به این خوبی تیر به هدف زد؟

حالا پارالمپیک سوگوار بهمن گلبارنژاد است. دوچرخه سوار ایرانی که در حین رکاب زدن در این مسابقات از دوچرخه سقوط کرد و جان باخت. خبر فوت او به سرعت در رسانه‌های ایران پیچید و جواد خیابانی او را با نام شهید خواند. چرا که او جانباز جنگ بود.سربازی که آمده بود برزیل که اینجا هم پرچم سه رنگ کشورش را به اهتزاز در بیاورد. 

مرگ گاهی چه شوخ طبع می شود! شیرمرد شیرازی آبادانی باید می رفت ریو جان می داد و پیکرش به وطن بازگشت؟ مردی که از گلوله دشمن جان نباخت باید از دوچرخه سقوط می کرد و آسمانی می شد؟ پارسال وقتی میلاد حجت الاسلامی و حسین جوادی دو خبرنگار ورزشی ایران که برای دیدن ال کلاسیکو رفته بودند در سانحه هوایی هواپیمای ژرمن وینگز جان به جان آفرین تسلیم کردند یک نفر نوشت این بازی روزگار است که بچه «سلسبیل تهران» برود توی کوه های آلپ بمیرد. انصاف نیست اما حقیقت دارد که مرگ کار خودش را می کند.

اتفاقی که برای بهمن گلبارنژاد رخ داد قلب همه را شکست، رییس برگزاری مسابقات پارالمپیک ریو ۲۰۱۶ اعلام کرد که به احترام او یک دقیقه سکوت در مراسم اختتامیه اعلام خواهد شد، همچنین پرچم کشور ایران تا پایان مسابقات به صورت نیمه برافراشته درخواهد آمد. شاید کسی شانه بالا بیندازد و بگوید ای بابا در کشوری که هر ۲۰ دقیقه یک کشته رانندگی می دهیم حالا مرگ یک دوچرخه سوار که تراژدی نیست!

جان باختن بهمن گلبار نژاد یک فقدان ساده نیست. او بخشی از ایمان ما به زندگی بود که به رغم نقص جسمانی ناشی از جنگ تحمیلی هنوز پر از شوق رکاب می زد، به پیش می رفت و زندگی را دوست داشت. ما سوگوار خودمان هستیم که انگار تکه ای از امیدمان به زندگی در میانه همه ناملایمت های روزگار، از دوچرخه افتاد.

بهمن! ما سوگوار خودمان هستیم

همه آنها که در پارالمپیک حاضر شده اند، داستان های خودشان را دارند، مردی که در یک تصادف ناگهان نابینا شد. پسری که وقتی در عراق به دنیا آمد و دست نداشت مادرش او را در جعبه کفش گذاشت و حالا در شنای ٥٠ متر کرال سینه برای استرالیا مسابقه می دهد، مرد میانسالی که آتش سوزی پاهایش را از او گرفت. دختر جوان و زیبا رویی که یک پا ندارد اما نیاز به دلسوزی هم ندارد و آدم باید دلش برای رقیبانش بسوزد که قرار است پا به پای او مسابقه بدهند و … 

پارالمپیک فقط اندوه از دست دادن «بهمن» نیست. که او با تمام اشتیاقش زندگی کرد و آنقدر شیفته زندگی بود که باید این همه راه با هواپیما می رفت ریو و از دوچرخه به زمین می افتاد و از روی زمین به آسمان می رفت… چه کسی معلول و کم توان است؟ ما که این همه مایوس و دلمرده زندگی می کنیم یا بهمن و بهمن ها که در پارالمپیک اسباب سربلندی یک ملت هستند؟

ارسال نظر