تاریخ : 17 اکتبر 2016 - 17:28 - شناسه خبر : 18036 بانوان

گزارش تصویری از یک رسم عجیب در قرقیزستان

عروس را بردار و فرار کن!

در قرقیزستان ۴۰ درصد زنان قوم قرقیز با مردانی ازدواج کرده‌اند که آن‌ها را ربوده و شوهرشان شده‌اند.

در قرقیزستان ۴۰ درصد زنان قوم قرقیز با مردانی ازدواج کرده‌اند که آن‌ها را ربوده و شوهرشان شده‌اند.

به گزارش فرادید به نقل از نیوز ویک، این رسم در میان آن‌ها به «آلا کاچو» معروف است. از سال ۱۳۷۰ که قرقیزستان استقلال خود را کسب کرد آلا کاچو این رسم کهن در قرقیزستان دوباره رواج پیدا کرده است. اسمش را گذاشته‌اند: «آلا کاچو» یعنی «بردار (بگیر) و فرار کن». بر اساس آمار یک سازمان مردم نهاد محلی ۴۰ درصد زنان قوم قرقیز از طریق ربوده شدن توسط مردانی که شوهرشان شده‌اند ازدواج کرده‌اند. به عبارتی ازدواج ۴۰ درصد زنان قرقیز به سبک آلا کاچو بوده است. دو سوم این عروس ربایی‌ها بدون اطلاع و توافق عروس بوده است.

در بعضی موارد ربودن عروس بر اساس برنامه قبلی و با توافق دختر و پسر صورت گرفته است. با وجودی که دولت این عمل را از سال ۱۳۷۳ غیرقانونی اعلام کرده است با این وجود مسئولین و مقامات محلی چشم خود را به روی آن به آسانی می‌بندند و به ندرت سخت‌گیری نشان می‌دهند. روش معمول در آلا کاچو در قرقیزستان به این صورت است که داماد آینده گروهی از جوانان را جمع می‌کند و با هم سوار بر خودرویی مترصد فرصت می‌شوند و به جستجوی عروس آینده یعنی دختری که مرد می‌خواهد با او ازدواج کند می‌پردازند. دختر بدون اینکه بویی ببرد و به چیزی شک کند از خیابان ربوده می‌شود و با گرفتن دست و پایش او را به زور به داخل ماشین کشیده و مستقیم به خانه مرد می‌برند. در خانه، خانواده مرد قبلا مقدمات عروسی را آماده کرده‌اند.

زمانی که دختر به داخل خانه مردی که او را فراری داده  برده می‌شود زنان مسن خانه (گیس سفیدان) نقش کلیدی را در متقاعد کردن او به قبول پیشنهاد مرد بازی می‌کنند. زنان سعی می‌کنند سر عروس را با روسری سفیدی بپوشانند. روسری سفید در سر علامت این است که عروس راضی شده و آماده است تا با رباینده خود ازدواج کند. بعد از ساعت‌ها تقلا و جنگ و جدل تقریبا ۸۴ درصد دختران ربوده شده موافقت خود را با عروس شدن اعلام می‌کنند. بقیه ۱۶ درصد باقی مانده موفق می‌شوند به خانه برگردند. والدین دختر ربوده شده نیز اغلب دختر خود را برای ازدواج تحت فشار می‌گذارند چرا که زمانی که دختر به خانه رباینده‌اش قدم گذاشت دیگر دختر به حساب نمی‌آید و بازگشت به خانه مایه شرمساری خانواده‌اش می‌شود. برای حفظ آبرو بیشتر دختران مایل‌اند با ربایندگان خود زیر یک سقف زندگی کنند.

زمانی بود که اکثریت ازدواج دختران در میان قوم قرقیز توسط والدین و بزرگ‌ترها انجام می‌گرفت. امروزه ربودن عروس به طرز وحشتناکی در قرقیزستان رواج یافته است. اگرچه بعضی از این ازدواج‌ها به ازدواج‌های موفقی منتهی شده و زوج‌های خوشبختی به وجود آمده اما عقیده بر این است که ازدواج‌هایی که از این رویداد ناشی می‌شود به طور چشمگیری باعث بروز رقم بالایی از سوء استفاده در خانه، طلاق و خودکشی می‌شود. نوریکو هایاشی یک عکاس حرفه ای است که ماه‌ها وقت صرف کرده و روستاهای سراسر قرقیزستان را زیر پا گذاشته و موفق شده تا به طور زنده شاهد این نوع از ازدواج‌ها باشد و آن‌ها را ثبت و مستند کند. بدون توضیح بیشتر برگردان این گزارش تصویری در نیوز ویک را  با تصاویری منحصر به فرد که نوریکو هایاشی انداخته می‌خوانیم و تماشا می‌کنیم:

 رسم
یک عکاس مصائب و خشونت عروس ربایی در قرقیزستان را به تصویر می‌کشد.

رسم
تیختیک بک که ۲۶ ساله دارد بعد از ربودن فریده (با لباس صورتی در تصویر)، دانشجوی ۲۰ ساله، او را  به زور در صندلی عقب ماشینش نشاند. قوم و خویش‌هایش او را داخل یورت خانواده (چادر مخصوص قرقیزها) می‌برند. فریده در ماشین همان اول بر سر تیختیک بک داد زد: «من با تو ازدواج نخواهم کرد.» خواهر بزرگتر تیختیک برای قبول پیشنهاد ازدواج به فریده خیلی اصرار کرد. فریده و تیختیک بک قبل از اینکه فریده فرار داده شود دو بار همدیگر را ملاقات کرده بودند.

رسم
دینارا، ۲۲ ساله، در برابر یکی از اقوام مردی که او را ربوده است تقلا و دست و پا می‌زند تا خود را از دست او رها کند. زن مسن سعی می‌کند لچک سفید را به سر او کند. لچک سفید نماد این است که او تسلیم تقاضای ازدواج مرد شده است. سه ساعت بعد دینارا خواستگاری را قبول کرد و با تلفن به والدینش خبر داد که می‌خواهد پیش احمد، مردی که او را ربوده است بماند. اما والدین او به هیچ وجه موافق ربودن دخترشان نبودند و از والدین احمد خواستند که خواستگاری از دخترشان به صورتی رسمی و طی مراسمی صورت گیرد. آن شب دینارا به خانه‌اش برگشت. روز بعد احمد به او یک گوشواره نامزدی داد و او را دوباره به خانه‌اش آورد. دینارا می‌گوید: «من احمد را خوب نمی‌شناختم و نمی‌خواستم زن او شوم اما قبول کردم زیرا این رسم و سنت ماست.»

رسم
تیختیک بک و زن مسنی از اقوامش در خانه مرد با او صحبت می‌کنند تا او را به ازدواج متقاعد کنند. تیختیک بک می‌گوید: «به تو قول می‌دهم که خوشبختت کنم. التماس می‌کنم با من عروسی کن.» در مقابل این درخواست او فریده جواب می‌دهد: «آخر چرا منو ربودی؟ میدونی که من یه نامزد دارم. حتی اگر با تو ازدواج هم بکنم هیچ عشقی در زندگی زناشویی نخواهیم داشت.»

رسم
فریده محکم به برادرش که برای نجات او سر رسیده چسبیده است. برادرش به زنان قوم و خویش مرد می‌گوید: «اگر خواهرم می‌خواهد اینجا بماند من حرفی ندارم و جلویش را نمی گیرم. اما نگاش کنید او داره گریه می‌کند و می گه که می خواد از اینجا بره. پس من او را به خانه‌اش برمی‌گردانم.» سرانجام او توانست با خواهرش از آنجا خارج شود. چند هفته بعد فریده با نامزد قدیمی‌اش ازدواج کرد.

رسم
آیتیلک، ۱۸ ساله، در جلوی شوهرش بکتیاف که او را یک روز بعد از دیدارشان در بیشکک پایتخت قرقیزستان ربود.

رسم
آیتیلک با لچک سفیدی که بر سر کرده و نشان ازدواج اوست در اتاقی نشسته است. بعد از ربوده شدن در بیشکک متقاعد شد که پیشنهاد ازدواج خواستگار خود را قبل از ترک شهر قبول کند. او نمی‌دانست که قرار است به مزرعه‌ای دورافتاده که حتی خط تلفن هم نداشت برده شود.

رسم
دینارا و احمد در مراسم  جشن روز عروسی دعا می‌خوانند. حدود ده روز قبل از ربودن، احمد و دینارا همدیگر را در یک بازار ملاقات کرده بودند و احمد در نگاه اول عاشق او شده بود. بعدا احمد به او پیشنهاد ازدواج داده بود اما دینارا جواب رد داده بود به این خاطر که آن‌ها همدیگر را خوب نمی‌شناختند.

رسم
بعد از عروسی احمد در گوش دینارا حدیث عاشقی می‌خواند.

رسم
بعد از عروسی، دینارا روز خود را آغاز و زندگی جدیدی را شروع می‌کند.

رسم
خواهر ۱۳ ساله احمد که در طول یک هفته جشن عروسی صبح‌ها زود از خواب بیدار می‌شود به زمین خیره شده است: «من نمی‌خواهم در آینده ربوده شوم.»

رسم
دینارا بعد از کارهای پخت و پز عروسی در آشپزخانه می‌نشیند و نفسی تازه می‌کند.

رسم
این زوج مسن قزقیزی در شهریور ۱۳۳۳ با عروس ربایی با هم ازدواج کردند. اشن ۸۳ ساله و همسرش تورسون ۸۲ ساله گفتند: «ما از روش جدید عروس ربایی خوشمان نمی‌آید. وقتی جوان بودیم ربودن عروس با توافق دو طرف انجام می‌گرفت. ما قبل از اینکه فرار کنیم شناخت خوبی از همدیگر داشتیم و نامه‌های عاشقانه با هم رد و بدل می‌کردیم. امروزه جوانان با اعمال خشونت دختران را می‌ربایند و این جزو سنت ما نیست.»

رسم
الویرا کاسیمووا، ۲۶ ساله، در حالی که دختر ۲ ساله‌اش آدینای را در بغل گرفته از پنجره به حیاط پدر و مادرش نگاه می‌کند. به خاطر خشونت خانگی خانه شوهرش را با دخترش ترک کرد و حالا با والدینش زندگی می‌کند. در شهریور ۱۳۸۳ الویرا توسط یک راننده تاکسی ربوده شد. اگر چه او دو ساعت مقاومت کرد اما آخر کار پیشنهاد ازدواج را قبول کرد. او می‌گوید: «من قبلا عظمت را ندیده بودم و نمی‌خواستم با او ازدواج کنم اما زنان بزرگتر قوم و خویش اومدام به من گفتند بمانم. به خاطر اجتناب از رسوایی و بی آبرویی که از رد پیشنهاد ازدواج گریبانگیرم می‌شد تسلیم شدم. حالا که خانه شوهرم را ترک کرده‌ام به دانشکده پزشکی می‌روم. می‌خواهم طلاق بگیرم و در آینده یک پزشک بشوم.»

رسم
ایموناکونو سیدبک ۳۴ ساله، سر به پایین و دستبند به دست در دادگاه نشسته است. سیدبک دختری بنام قاسم بی اروس را ربود. با اینکه دختر دو روز بعد توسط خانواده‌اش به خانه‌اش برگردانده شد اما روز بعد خودش را در حیاط پشتی خانه‌اش حلق‌آویز کرد.  سیدبک به خاطر آدم‌ربایی و تجاوز به شش سال زندان محکوم شد.

رسم
مادر قاسم بی اروس (راست، زانو زده)، خواهرش (وسط) و نامزدش (چپ) در کنار قبر او سوگواری می‌کنند. اروس بعد از ربوده شدن خودکشی کرد.

رسم
نقاشی دیواری که زوجی را در لباس سنتی قرقیزی نشان می‌دهد.

منبع: Newsweek
ترجمه: وبسایت فرادید
برگردان: علیرضا طالب زاده

ارسال نظر