تاریخ : 3 آوریل 2018 - 19:50 - شناسه خبر : 26011 یادداشت

معناي فيلترينگ احتمالي

عباس عبدي

داستان امروز تلگرام در ايران، داستان ديروز رسانه در ايران است. امروز و پس از حدود دو قرن كه از ورود اولين رسانه مدرن، يعني روزنامه به اين كشور مي‌گذرد، داستان برخوردهاي رسمي با روزنامه، همچنان با رسانه‌هاي بعدي نيز تكرار شده است و هنوز نيز عده‌اي در سوداي تكرار اين برخورد با تلگرام هستند. […]

داستان امروز تلگرام در ايران، داستان ديروز رسانه در ايران است. امروز و پس از حدود دو قرن كه از ورود اولين رسانه مدرن، يعني روزنامه به اين كشور مي‌گذرد، داستان برخوردهاي رسمي با روزنامه، همچنان با رسانه‌هاي بعدي نيز تكرار شده است و هنوز نيز عده‌اي در سوداي تكرار اين برخورد با تلگرام هستند. ولي چنين سياستي نه از روي اعتماد به نفس و عقلانيت، بلكه از روي انفعال و ترس از آينده و بي‌اعتمادي به مردم و جامعه است. بنده اولين نكته‌اي را كه بايد متذكر شوم اين است كه نسبت به فضاي مجازي و تلگرام انتقادات بسياري دارم. هرچند استفاده زيادي از آن مي‌كنم؛ ولي به طور معمول از تلگرام براي اظهارنظرات و تحليل‌هايم استفاده نمي‌كنم، بلكه تلگرام بيشتر وسيله‌اي براي بازنشر نوشته‌هايم است. نوشته‌هايي كه عموما در مطبوعات منتشر و در تلگرام بازنشر مي‌شوند. چرا چنين مي‌كنم؟ به اين علت كه معتقدم مشكل رسانه در جامعه ايران، ضعف در نظام رسانه‌هاي رسمي آن است و با حضور در رسانه غيررسمي مشكل نظام رسانه‌اي ايران حل نخواهد شد. بايد نظام رسمي و به طور مشخص صدا و سيما را تقويت كرد و حوزه آزادي آن را توسعه داد و باز كرد. در غير اين صورت با باز شدن فضاي تلگرام و ساير شيوه‌هاي غيررسمي ارتباطي و رسانه‌اي، نمي‌توان مشكلات كشور را در حوزه رسانه حل كرد. از سوي ديگر اشكالات اين نوع شبكه‌هاي مجازي را در ايران زياد مي‌دانم، ولي معتقدم اين اشكالات ذاتي آنها نيست، بلكه در ايران عارضي است. به اين معنا كه با محدوديت‌هاي بسيار زياد در صداوسيما و تا حدي مطبوعات، كاركردهاي آنها به دوش نحيف (از حيث حرفه‌اي و تعهد روزنامه‌نگاري) و ناتوان اين شبكه‌ها منتقل شده و آنها قادر به تحمل اين‌بار نيستند. در نتيجه شاهد عوارض منفي آنها هستيم. ولي همانطور كه گفته شد اين عوارض ذاتي آنها نيست، چرا كه در بسياري از كشورهاي جهان از اين شبكه‌ها و برنامه‌ها استفاده مي‌شود ولي چنين عوارضي را ندارند. روشن است كه از اين شبكه‌ها براي اطلاع‌رساني و درج و نشر خبر و حتي تحليل استفاده نمي‌شوند. انجام اين وظايف در درجه اول به عهده رسانه‌هاي رسمي مثل راديو و تلويزيون و مطبوعات است. ولي در ايران صداوسيما عملا از گردونه كاركردهاي واقعي‌اش خارج شده است و بيشتر به موضوع اوقات فراغت و فوتبال و سريال‌هاي سرگرم‌كننده مشغول است.

محدوديت‌هاي مطبوعات نيز قابل انكار نيست در نتيجه مردم براي تامين اينگونه از نيازهاي ارتباطي خود، از طريق شبكه‌هاي اجتماعي اقدام مي‌كنند. راه‌حل خلاص شدن از اين عوارض، بستن و فيلترينگ اين شبكه‌ها نيست، بلكه آزاد كردن رسانه‌هاي رسمي از قيدوبندهاي اطلاع‌رساني بايد در دستور كار باشد. البته خيلي ساده‌انگارانه است كه گمان كنيم تلگرام را فقط براي عوارض آن مسدود مي‌‌كنند. اگر كساني با اين عوارض مخالف باشند، خيلي پيش از آن مي‌توانستند از طريق باز كردن صداوسيما مانع آن عوارض شوند. هدف اصلي از فيلترينگ احتمالي تلگرام، بازگشت به گذشته انحصار رسانه‌اي است. كساني كه يك عمر با انحصار رسانه خو كرده‌اند و يك‌طرفه هرچه خواسته‌اند، گفته‌اند اكنون فضاي چندصدايي را نمي‌توانند تحمل كنند و درصدد فيلترينگ آن هستند. كساني كه در اين فضاي چندصدايي حرفي براي گفتن ندارند يا هرچه مي‌گويند به نوعي تبديل به مضحكه خاص و عام مي‌شود، اكنون براي بازگشت به دوران انحصار رسانه‌اي روزشماري مي‌‌كنند .

وضعيت رسانه‌هاي رسمي در جامعه ايران از دو حال خارج نيست؛ يا آن قدر آزاد است كه نيازهاي عمومي مردم در حوزه رسانه و اطلاع‌رساني را تامين كند يا آنكه اين رسانه‌ها آن قدر محدود و سوگيرانه هستند كه مورد اقبال مردم نيستند و به منابع ديگر مراجعه مي‌كنند؟ به طور قطع مسوولان ذي‌ربط شجاعت و شهامت لازم را ندارند كه بپذيرند وضع دوم شامل حال ما مي‌شود. ولي اگر چنين نمي‌پندارند، چرا در جامعه‌اي كه آزادي رسانه و اطلاع‌رساني هست، بايد از وجود رسانه‌هاي ديگر و مستقل ترسيد؟ جانشيني شبكه‌هاي داخلي نيز نوعي شوخي محسوب مي‌شود. چون اگر امكان داشت كه شبكه‌هاي اجتماعي داخل كشور خارج از فضاهاي رسمي فعاليت كنند و مردم به آنها اعتماد نمايند، تاكنون اين شبكه‌ها گسترش يافته بود و دليلي نداشت كه مردم شبكه‌هاي فرامرزي را بر آنها ترجيح دهند. بي‌اعتمادي گسترده‌اي كه در جامعه ايران و نسبت به استقلال رسانه‌اي شكل گرفته، اكنون در حال نشان دادن عوارض خود است.

مشكل ديگر و هميشگي كه سياست فيلترينگ با آن مواجه است، ناكارآمدي آن در برابر پيشرفت‌هاي فناوري است. برخي‌ها چين را به رخ مي‌كشند. اين مقايسه تا حدي ساده‌انگارانه است. كشوري كه طي سه دهه رشد دورقمي داشته و در حال تبديل شدن به بزرگ‌ترين اقتصاد جهان است و طرح‌هاي اقتصادي هزار ميليارد دلاري براي جهان دارد و… را با خودمان مقايسه نكنيم؛ با مديريتي كه از اتخاذ كوچك‌ترين سياست‌هاي اقتصادي مولد ناتوان است. هر زمان توانستيم فقط چند سال رشد دو رقمي داشته باشيم و مساله بيكاري را حل كنيم، آنگاه ديگران هستند كه در پي اين مي‌روند تا رسانه‌هاي ايران را فيلتر كنند. بنابراين بهتر است مردم را عصباني نكنيم. حتي اگر اتفاقات دي ماه را معلول تلگرام بدانيد، باز هم بايد شكرگزار آن بود كه تلگرام موجب شد كه بروز اين رويداد به تاخير نيفتد. همه كساني كه از تلگرام استفاده مي‌كنند، كمابيش با عوارض و نكات منفي آن آشنا هستند، ولي كمتر كسي حاضر است كه براساس عوارض يك پديده، آن هم عوارضي كه ذاتي آن نيست درباره آن پديده داوري كند كه اگر چنين بود همه پديده‌هاي مدرن بايد محكوم و مردود مي‌شدند. چون همه انها كمابيش داراي عوارضي هستند. اتفاقا عوارض آنها وقتي در اوج است كه پديده مدرن را به صورت سنتي و در چارچوب گذشته استفاده كنيم. به نظر بنده فيلترينگ تلگرام فقط يك معني دارد و آن اعلام ناتواني سياسي است. قبول دارم كه كنار آمدن با تلگرام و كلا رسانه‌هاي غيرانحصاري سخت و جانكاه است ولي چاره‌اي نيست جز اينكه بايد با اين وضع خود را تطبيق دهند.

 

ارسال نظر