تاریخ : 13 ژانویه 2020 - 11:38 - شناسه خبر : 31864 یادداشت

سه وجه مهم ماجرا

عباس عبدي

اتفاق تاسف‌بار سقوط هواپيما سه وجه برجسته اصلي و چند وجه محدودتر و فرعي داشت كه بايد ميان آنها تمايز قائل شد.

اتفاق تاسف‌بار سقوط هواپيما سه وجه برجسته اصلي و چند وجه محدودتر و فرعي داشت كه بايد ميان آنها تمايز قائل شد.

وجه اول كه برجسته‌تر مي‌نمود، ساقط شدن يك هواپيما به وسيله يك موشك پدافندي است. در اين باره پرسش‌هاي فراواني مطرح است؛ اينكه چرا كل آسمان ايران در آن لحظات بسته نشده است؟ يا اينكه چرا اين هواپيما از طرف رادار شناسايي نشده؟ در حالي كه آن ساعت نقطه پيك ترافيك هوايي تهران است. حتي ممكن است فرضيه‌هاي خرابكاري خارجي در وقوع اين حادثه را مورد بحث قرار داد به ويژه آنكه شواهد و قرائن (بدون اظهارنظر درباره اعتبار يا دقت آنها) در اين زمينه وجود دارد كه امكان بررسي آنها هست.

وجه دوم اين رويداد تلخ و در ادامه آن، نحوه برخورد با خانواده‌هاي دغدار بود كه بايد توجه صددرصدي به آنان مي‌شد. انسان بماهو انسان بايد در هر نظامي ارزشمند باشد. در اين ميان شهرونداني كه تابعيت دارند بايد از ارزش مساوي و بسيار بالايي برخوردار باشند. حكومت براي مردم است. مردم و شهروندان بايد در نقطه محوري سياست‌هاي هر حكومتي باشند‌. اين حد از بي‌محلي و بي‌توجهي به اين كشتگان بي‌گناه و نخبه و خانواده‌هاي آنان را مقايسه كنيد با رفتاري كه با كشته‌شدگان بي‌گناه مسجد ارگ تهران در سال ۱۳۸۳ رخ داد. البته آن حساسيت خوب و بجا بود ولي اين حد از بي‌توجهي قابل پذيرش نيست و ناشي از تبعيض است و عوارض سوئي دارد.

چه اشكالي داشت كه همه آنها دعوت شوند و در جريان رسيدگي‌ها قرار گيرند، نماينده داشته باشند، از آنان استمالت شود؟

اگر خودمان كسي را از دست دهيم چه حالي خواهيم داشت؟ قدرت تخيل مي‌تواند ما را به جاي خانواده‌هاي داغدار نشانده و
در درد و غم آنان شريك شويم. آنان بايد از طريق همدردي كامل صاحبان قدرت با بازماندگان حس مي‌كردند كه حامي رسمي دارند و اگر هم خطايي صورت گرفته آن را تحمل مي‌كنند. ولي اين نحوه رفتار جز اينكه بر زخم‌هاي اين خانواده‌ها نمك مي‌پاشد هيچ نتيجه ديگري ندارد.

آبروي هر نظامي در گرو عزت و سربلندي و احترامي است كه مردمش دارند و نه برعكس. با وجود اين مساله مهم‌تر و كليدي‌تر در اين رويداد براي مردم ما و تا حدي مردم جهان، پنهانكاري آگاهانه رخ داده و حتي بيان صريح و خلاف واقع مقامات رسمي بر تكذيب برخورد موشك بود. حتي مي‌توانستند اعلام كنند كه تا رسيدگي كارشناسي صورت نگيرد، ما هيچ اظهارنظر سلبي و ايجابي نمي‌كنيم. هرچند اين اظهارنظر هم كافي نبود، بلكه از مواضع فعلي كمتر ضرر داشت، زيرا از نظر عرف بيروني كليت حكومت يكپارچه است و چون مي‌دانستند كه با شليك زده‌اند بايد همان را اعلام مي‌كردند و سپس بلافاصله مي‌گفتند كه در پي تعيين چرايي ماجرا هستند. اين وجه سوم اين رويداد ناگوار است كه اهميت بيشتري دارد. اينكه آنان مي‌دانستند با شليك موشك هواپيما سقوط كرده است و در عين حال به مردم و حتي به بخش‌هاي ديگر حكومت از جمله وزارت راه و سازمان هواپيمايي دولت و غيره اعلام كرده‌اند كه موشك شليك نشده و حتي اين فرضيه را مضحك معرفي كرده‌اند؟ حتي پس از اعلام ماجرا هم خلاف‌گويي را ادامه دادند. مشكلي كه اكنون وجود دارد، زير سوال رفتن اعتبار تمامي ادعاهاي موجود است. تمام كساني كه به نحوي در اين پنهانكاري به‌طور مستقيم يا غيرمستقيم نقش داشته‌اند، پيش از هر كاري بايد تكليف خود را با اين اتفاق و عمل روشن كنند. پيش از آن هر موضعي كه بگيرند، حمل بر دروغ خواهد شود. اين رفتار زشت در گذشته نيز وجود داشته است و متاسفانه به مذاق برخي‌ها خوش مي‌آمد، لذا به آن عادت كردند در نتيجه در اين مورد خاص كه مرتكب شدند هزينه همه بدهكاري‌هاي سابق را بايد بپردازند. من شخصا شاهد بوده‌ام هنگامي كه دروغگويي برخي دست‌اندركاران را شرح مي‌دادم يا ديگران گفته‌اند، طرف‌هاي شنونده به جاي آنكه ناراحت شوند و اخم كرده يا گريه كنند، خنديده‌اند! برخورد تند و از روي ناراحتي مردم با پنهانكاري در اين ماجرا به نوعي تسويه‌ حساب با تمامي دروغ‌هاي گفته شده قبلي نيز هست. گرچه هر سه مساله مهم است، ولي سومي اهميت تعيين‌كننده و بيشتري دارد و به نوعي دو مورد ديگر نيز ريشه در وجود همين مشكل سوم دارند.

ارسال نظر