تاریخ : 2 نوامبر 2015 - 14:07 - شناسه خبر : 5576 اخبار استان

گفتگوی روزنامه شرق با سید محمد میرمحمدی:

روایت استاندار یزد از تعالیم آیت‌الله

مهندس سیدمحمد میرمحمدی، از دولتمردان دوران سازندگی و اصلاحات و استاندار فعلی یزد که شانه‌به‌شانه فرزندان آیت‌الله خاتمی در مراسم بزرگداشت آیت‌الله حضور داشت، از اهالی اردکان است.

او در میانه‌های مراسم بزرگداشت و درحالی‌که کنار دست فرزند ارشد آیت‌الله نشسته بود، به سؤالات «شرق» درباره خاطرات خود از این معاشرت با آیت‌الله، پاسخ داد.
 گویا شما صرف‌نظر از مسئولیت استانی، به لحاظ ارادت و آشنایی قبلی در این مراسم حاضر شده‌اید. آیا از دوران معاشرت با ایشان خاطره‌ای دارید؟
خاطرات بنده با مرحوم حاج‌آقا روح‌الله خاتمی زیاد است. ما در دوره جوانی خیلی مزاحم ایشان بودیم و به نظرم بیان دو مورد از این خاطرات الان خالی از لطف نیست.
در دوره دانشجویی که ما با افکار دکتر شریعتی، آقای مطهری و آیت‌الله طالقانی بیشتر آشنا شدیم، مزاحمت‌های ما برای آیت‌الله خاتمی بیشتر می‌شد. یک‌ سالی بنده دوتا از کتاب‌های دکتر شریعتی – که مربوط به سخنرانی تاسوعا و عاشورا در حسینیه ارشاد بود- را به مادرم دادم و گفتم اینها را به «آقا» بده و بگو که برای مردم این‌طور سخنرانی کند. کتاب‌های «حسین وارث آدم» و «قوموا» بودند. مادرم به من گفت که آقا گفته‌‌اند وقتی به اردکان آمدی خدمت ایشان بروی چون می‌خواهند تو را ببینند. من وقتی به دیدار ایشان رفتم، ابتدا بابت آن دو کتاب از من تشکر کردند و بعد گفتند که من خودم همه کتاب‌های دکتر شریعتی را دارم و خوانده‌ام.
بعد هم فرمودند درباره پیامی که به مادر داده بودی، می‌خواهم یک سؤال بپرسم؛ در جلسه‌ای که دکتر شریعتی سخنرانی می‌کند، مخاطبانش چه کسانی هستند؟ من گفتم استادان دانشگاه، دانشجویان، برخی از طلاب روشنفکر و فعالان سیاسی از خانم و آقا هستند.
ایشان گفت: «شما چنین مجلسی برای من مهیا کن، آن‌وقت می‌بینی که من داغ‌تر از شریعتی هم می‌توانم این مطالب را بیان کنم. وقتی پای منبر من تعدادی از زارعان هستند که خسته از کار به مسجد می‌آیند، اگر من آن صحبت‌ها را بکنم چه فایده‌ای دارد؟»
 و خاطره دوم شما چیست؟
ایشان علاقه داشت بیشتر با جوانان صحبت کند و من هم جلساتی ترتیب دادم که تعدادی از دانش‌آموزان دبیرستانی و دانشجویان اردکان در مواقعی مزاحم «آقا» شویم و مسائلی را پیگیری می‌کردیم. یکی از کارهایی که من آن زمان انجام دادم، این بود که دو نمایش‌نامه را آماده کردم و در اردکان اجرا کردیم. یکی از آنها نمایش‌نامه «ننه‌انسی» بود که بعد از اجرای آن ماجراهایی در اردکان اتفاق افتاد. در این نمایش‌نامه فردی بود که به‌دروغ، به قرآن سوگند می‌خورد، اما هیچ اتفاق بدی برای او نمی‌افتاد. در آن زمان حوزه علمیه مقابل این نمایش‌نامه جبهه گرفت. «آقا» پیغام دادند که جریان چیست؟ من هم برای ایشان توضیح دادم و فرمودند که برای روحانیون و افرادی که معترض هستند، یک جلسه بگذارید و توضیح بدهید.
ما در دبیرستان «شرف» اردکان جلسه‌ای گذاشتیم که خواهران و برادران معلم و فرهنگی و برخی از طلبه‌ها حضور پیدا کردند و ما توضیح دادیم. گفتیم پیام نمایش‌نامه این است که قرآن کتاب زندگی است و برای قسم‌خوردن یا فقط برای قرائت سر مزارها نیست.
الحمدلله ماجرا به‌آرامی برطرف شد و این نمایش‌نامه‌ای که ابتدا حوزه آن را تحریم کرده بود به‌راحتی پذیرفته شد و حتی خود این ماجرا به موضوع بحث خیلی از کلاس‌ها و جلسات تبدیل شده بود و «آقا»، هم از این فضای پرسشگری و هم از حل‌شدن موضوع خوشحال بودند.
 اگر بیان مطلب دیگری را هم لازم می‌دانید، بفرمایید.
از نظر اخلاقی من تا الان کسی مانند ایشان ندیده‌ام. در هر شرایطی و هر وقتی مراجعه می‌کردیم با آغوش باز می‌پذیرفت و احساس می‌کردیم که خود «آقا» برای شنیدن حرف‌های ما عطش دارد. بعد هم به نحو شایسته‌ای ما را هدایت می‌کرد و از آن حالت‌های جوانی و احساسی که داشتیم ما را به نحو مناسبی به سمت پختگی هدایت می‌کرد.
الحمدلله ما این آثار فرهنگی و اخلاقی را در تک‌تک فرزندانشان هم می‌بینیم. مسجد کوشکنو که مراسم بیست‌وهفتمین سالگرد آقا در آن برگزار می‌شود، جایی است که مردمش از بیانات آقا مستفیض شده‌‌اند و به‌همین‌دلیل روحیه خاصی در این مردم وجود دارد.
شما به‌وضوح می‌توانید نمود این روحیه را در همدلی و عشق و علاقه‌ای که نسبت به خاندان بزرگوار آیت‌الله خاتمی دارند ببینید.
مردم این شهر مثل پروانه دور این خاندان می‌گردند و با دیدار اینها تازه می‌شوند و عشق آنها دیدار این خانواده است. ما هم امیدواریم که خداوند به همه فرزندان آیت‌الله خاتمی، طول عمر باعزت بدهد و همه مردم بتوانند از فضایل اخلاقی و کرامت انسانی آنها بهره بگیرند.

اخبار مرتبط

ارسال نظر